آزادی

بعضی از مردم هستند که فکر می کنند آزادی یعنی بی بند باری واژه آزادی به خودی خود واژه بزرگی است ، در این مقاله به چند نمونه از آزادی ها پردازیم
باید بگویم صرف نظر کردن از آزادی به معنی صرف نظر کردن از خصلت انسانی و حق بشری است و برای پیشرفت جامعه، انسان نیازمند آزادی است.
- آزادی اندیشه ، انسان میتواند در مسائل بیندیشد. این استعداد حتما باید آزاد باشد ، پیشرفت و تکامل آدمی در گرو این آزادی است، از نظر مولانا انسانیت به اندیشه اوست و اگر اندیشه را از وجود انسان حذف کنند جز مشتی استخوان و مواد طبیعی چیز دیگری نخواهد بود
ای برادر تو همین اندیشه ای
ما بقی تو استخوان و ریشه ای
- آزادی معنوی، یعنی هر انسان آزاد است خود انتخاب کند به چه دین و آیینی در آید و هیچ کس حق دخالت ندارد مثلا اگر حاکمی به زور بگوید شما مردم باید فلان دین را برگزینید چه می شد ؟ کم کم همه مردم از آن دین زده میشوند و دیگر آن دین ارزشی نداشت حتی اگر آن دین به حق باشد .یا پدر و متدر شما بگویند چون ما نیز مسلمان بودیم تو نیز مسلمان هستی. در این دین موروثی بدون شک آزادی وجود ندارد.
- آزادی بیان، قانون جهانی حقوق بشر می گوید هر کس حق دارد بدون ترس و واهمه باور های خود را به هر روشی که می پسندد بیان کند. آزادی بیان رابطه حیاتی آن با کرامت انسانی داشته و نقش عمده ای در بهبود سطح زندگی بشر بازی میکند. ارتباط آزاد یک شخص با افرد دیگر بخش اصلی از رشد و تکامل اوست که باعث میشود که انسان ها قادر باشند خود زندگی خود را شکل داده و برای زندگی خود تصمیم بگیرند.
- آزادی قلم، یکی از چیز های مهم که جامعه را به پیشرفت سوق میدهد آزادی قلم است . مثلا اگر فلان حاکم و فرزندانش دزد بودند و ذخایر ما را به بانکهای سوییس و کشورهای دیگر به حساب خود می ریختند و نه مطبوعات و نه انسان های آزاده و قلم به دست نتوانند بنویسند که فلان حاکم دزد و جانی است، آیا فکر میکنید به این جامعه امیدی هست؟ اگر آزادی قلم باشد کسی جرات دزدی وخیانت و آدم کشی را نداشت.
- آزادی سیاسی، یعنی هر انسانی حق دخالت در سرنوشت خود را دارد و میتواند کاندید ریاست جمهوری یا هر چیز دیگری شود و هیچ کس حق ندارد او را کنار بگذارد مگر مردم که به او رای ندهند، و مردم می توانند آزادانه از سیاست های دولت انتقاد کنند ،انجمنها، سازمانها و احزاب سیاسی تشکیل دهند یا به انها بپیوندند و مردم در حکومت مشارکت داشته باشند.
و در آخر آزادی عبارت از اختیار انجام هر ان چه که به دیگران زیان نرساند، با در نظر گرفتن قانون آزادی حد و مرزی ندارد، حقوق طبیعی هر انسان در حدودی که دیگران از همان حقوق برخوردار باشند فقط به وسیله قانون تعیین میشود و به عنوان شهروند از قوانین که خود تدوین نموده پیروی میکنند (تاکید میکنم قوانینی که جامعه تدوین کرده ان نه حکومت های استبدادی) آزادی بحث گسترده دارد من چند نمونه را بیان کردم بقیه را خودت باید پیدا کنی ، برای این که با آزادی زندگی کنی .

در پایان شعر فرخی یزدی کسی که جان خود را برای آزادی داد.
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود زجان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
میدوم به پای سر در قفای آزادی
با عوال تکفیر صنف ارتجاعی با ز
حمله میکند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفان زا ماهرانه در جنگ است
نا خدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرام
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی
فرخی زجان و دل میکند در این محفل
دل نثار استقلال جان فدای آزادی


انواع آزادی
برخی از آزادی‌های شناخته‌شده به شرح زیرند:
- آزادی مذهب
- آزادی پوشش
- آزادی اقتصادی
- آزادی تجمع
- آزادی رای و انتخابات آزاد و دمکراتیک
- آزادی‌های اجتماعی
- آزادی سیاسی
- آزادی آکادمیک
- آزادی‌های قومی و ملیتی
- آزادی‌های مدنی
- آزادی بیان
- آزادی رسانه و مطبوعات
- آزادی انتقاد کردن از قدرت
- آزادی اعتراض کردن
- آزادی مقاومت (از جمله در برابر اشغال نظامی، استعمار و امپریالیسم)
- آزادی در تولید هنر
- آزادی وصیت


نوشته شده در 25 جولای 2014
احسان تاری نیا - لوکزامبورگ